جدول جو
جدول جو

معنی سخاوت کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سخاوت کردن(کَ دَ)
جود. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). بخشیدن. بخشش
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از سیاست کردن
تصویر سیاست کردن
عقوبت کردن، مجازات کردن، تنبیه کردن
فرهنگ فارسی عمید
نافرمانی سرکشی، تاخت، آزردن طغیان کردن سرکشی کردن، حمله کردن یورش آوردن، آزردن جفا کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفاوت کردن
تصویر تفاوت کردن
فرق کردن، مختلف شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلاوت کردن
تصویر تلاوت کردن
خواندن قرائت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
اثر کردن تاثیرکردن، انتقال یافتن مرض از شخصی (یا جانوری) بشخص دیگر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سقایت کردن
تصویر سقایت کردن
آب دادن کسی را، سیراب کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیاست کردن
تصویر سیاست کردن
تنبیه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قضاوت کردن
تصویر قضاوت کردن
داوری کردن، داورزیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
Intrude
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از قضاوت کردن
تصویر قضاوت کردن
Adjudicate, Judge, Officiate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
s'introduire
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از قضاوت کردن
تصویر قضاوت کردن
juger, officier
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
binnendringen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از قضاوت کردن
تصویر قضاوت کردن
giudicare, presiedere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از قضاوت کردن
تصویر قضاوت کردن
판결하다 , 판단하다 , 사회하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از قضاوت کردن
تصویر قضاوت کردن
oordelen, voorzitten
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از قضاوت کردن
تصویر قضاوت کردن
निर्णय लेना , निर्णय देना , अध्यक्षता करना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
mengganggu
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از قضاوت کردن
تصویر قضاوت کردن
mengadili, menilai, memimpin
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
intruir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از قضاوت کردن
تصویر قضاوت کردن
adjudicar, juzgar, oficiar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
вторгатися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
intrudere
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
intrometer
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از قضاوت کردن
تصویر قضاوت کردن
судити , проводити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
włamać się
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قضاوت کردن
تصویر قضاوت کردن
orzekać, oceniać, przewodniczyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از قضاوت کردن
تصویر قضاوت کردن
urteilen, amtieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
eindringen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از قضاوت کردن
تصویر قضاوت کردن
судить , вести
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
вторгаться
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از قضاوت کردن
تصویر قضاوت کردن
julgar, oficiar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دخالت کردن
تصویر دخالت کردن
घुसना
دیکشنری فارسی به هندی